میما هم سر کار گذاشتند…
دیروز بعد از پایان ساعت کار، از پادگان با دوستم (علی.ر) آمدیم چرخی در خیابان های اطراف زدیم به دنبال دفتر، واقعا برخورد افراد وقتی ما را با لباس نظامی میدیدند تاسف بار بود. اکثرشون حس میکردند ما ۲ تا جوان بیکار هستیم که با کلی تخیلات آمدیم حالا ساعات مرخصی خودمون را یک شرکتی …
ادامه مطلب میما هم سر کار گذاشتند…